ولپ Wolpe (1998) می گوید حساسیت زدایی نظام‌مند، رویکردی رایج در مورد کودکان و جوانانی است که دچار هراس شده اند. براساس حساسیت زدایی نظامند به افراد آموزش داده می شود که چگونه به نحوی آگاهانه خود را آرام کنند. سپس به تدریج علت هراس را شناسایی کنند. در آموزش آرام سازی، به افراد آموزش می دهند که چطور ماهیچه های بدن خود را منقبض و سپس منبسط و شل کنند. در هر جلسه پانزده تا بیست دقیقه ای روی دو یا سه دسته ماهیچه کار می شود و اغلب با دست و بازویی شروع می شود که با آن کار می کنند، به محض آنکه کودک فرا گرفت که دسته های مختلف ماهیچه های بدن را چگونه می تواند به طور جداگانه شل کند، می تواند یاد بگیرد که چگونه به طور همزمان کل بدن را شل کند. گام بعدی آماده سازی یک طبقه بندی مناسب برای جلوگیری از اضطراب است. در این مرحله از فرد می خواهند که بین ۱۵ تا ۲۵ موقعیت مختلف را که با هراس مرتبط است بین صفر تا صد درجه بندی کند. سپس این موقعیت ها را می توان به ترتیب درجه اضطراب درجه بندی کرد. در این درجات، صفر نشانگر راحتی و آسایش، و صد بیانگر اضطراب شدید است. در مورد کودکان کم سن و سال، والدین و یا مراقبین آنها مسئولیت جمع آوری این اطلاعات را برعهده دارند. آنچه در پی می آید طبقه بندی اضطراب از دیدگاه جین است:
 
 ١- خواندن داستانی که درباره مدرسه است. ۲- تماشای برنامه تلویزیونی که در آن مدرسه را نشان می دهند. 3- شنیدن حرف های دوستانه ای که در مورد کارها و فعالیت های روزانه مدرسه است. ۴- وقتی بابا میگوید: «فردا مدرسه داری، برو و کیفت را آماده کن». ۵ صبح که از خواب بیدار می شوم و چشمم به لباس فرم مدرسه می افتد که روی در آویزان است. ۶- صبحانه خوردن با لباس مدرسه. ۷- بلند کردن کیف مدرسه. ۸ از در خانه بیرون رفتن و حرکت به سمت مدرسه.  ۹- منتظر ماندن در ایستگاه اتوبوس با همه دانش آموزان به مقصد مدرسه. ۱۰- به کتابخانه مدرسه رفتن. ۱۱۔ راه رفتن در حیاط مدرسه. ۱۲- راه رفتن توی راهروهای مدرسه که پر از دانش آموز است و آنها به من نگاه می کنند. ۱۳- نزدیک شدن به کلاس درس.  ۱۴- دیدن در کلاس ۱۵- راه رفتن در کلاس ۱۶- نگاه کردن به اطراف کلاس برای پیدا کردن نیمکت خالی. ۱۷- این حرف دوست من که «آه، به مدرسه برگشتی».
 
پس از این طبقه بندی، آرام سازی، حساسیت زدایی شروع می شود. دوباره به عنوان نمونه از مورد جین استفاده می کنیم. جین ماهیچه هایش را شل می کند و سپس درمانگر یکی از موفقیت های موجود در طبقه بندی را توصیف می کند. در ابتدا باید با کمترین اضطراب تحریک شود. جین خود را در آن صحنه تصور می کند و مقدار اضطرابش را بیان می کند. جین باید بتواند بدون احساس اضطراب، خود را در آن صحنه تصور کند، سپس به موقعیت بعدی پیش می رود و به همین ترتیب الی آخر. این روند را می توان در مورد موقعیت های واقعی نیز به طور مؤثر به کار برد. در مورد جین، ما از ترکیب کارکردهای تخیلی در خانه خودشان تا دیدارهایی از مدرسه استفاده کردیم. سرانجام جین توانست به مدرسه بازگردد و کلاس هایش را از سرگیرد.
 

خیال پردازی عاطفی

 در این رویکرد که لازاروس و آبراموتیز Lazarus & Abramovitz (1962) معرفی می کنند از داستان برای ایجاد تصویری ذهنی استفاده می شود که در آن احساسات مثبت و کاهش دهنده اضطراب، همانند احساس شایستگی، غرور، ابراز وجود و اعتماد به نفس را تقویت میکند. تصاویر ذهنی مثبت در داستانی به کار می روند که شبیه زندگی خود کودک است. به تدریج نشانه هایی از محرک های برانگیزاننده احساسات را وارد داستان می کنند و سطح اضطراب ایجاد شده را زیر نظر میگیرند. تصاویر ذهنی مثبتی را با تفحص در خصوص قهرمان محبوب کودک و آرزوهایش به وجود می آورند و خط سیر داستان را نیز حول و حوش همان نکات ادامه می دهند. لازاروس و آبراموتیز، پسری را توصیف می کنند که از سگ بسیار می ترسید. رؤیایش آن بود که صاحب ماشین مسابقه ای آلفارومئو باشد و آن را براند. داستان خلق شده جهت کار با این کودک شامل داستان مشروح و مفصل درباره خودش بود که صاحب یک ماشین آلفارومئو شده بود و آن را می راند. به محض آنکه این تصویر ذهنی کاملا تثبیت شد، درمانگر اشاره ای به سگ کرد که کنار درختی نشسته بود. درمانگر با استفاده از این روش به تدریج شرایط را معرفی کرد که امکان داشت در موقعیتهای دیگر اضطراب های بیشتری را ایجاد کند. تصویر ذهنی مثبت پسر در حال راندن اتومبیل وی را قادر می ساخت که بر ترسش از سگ غلبه کند. طی سه جلسه، بهبودی چشمگیری در هراس او به وجود آمد و طی ۱۲ ماه هراسش کاملا از بین رفت. در فصل چهارم به استفاده از استعاره و داستان در حکم رویکردی مفید جهت تفحص درباره مشکلات و ایجاد راه حل ها پرداختیم. حالت آرامش و استراحتی که کودکان از طریق تصویر ذهنی احساس انگیز به آن وارد می شوند بسیار حالت اغما گونه ای است که بنسون Benson (1995) توصیف کرد، این حالت از طریق قصه گویی ایجاد می شود.
 

غرفه سازی

 غرفه سازی شامل روبه رو کردن کودک و یا جوان با موقعیتی است که بیشترین اضطراب را در شخص به وجود می آورد و سپس حفظ این روبه روسازی تا زمانی که واکنش اضطراب کاهش یابد، به عنوان مثال در مورد جین؛ یعنی دختر بچه ای که از مدرسه می ترسید، باید او را به طور مستقیم به کلاس درس؛ یعنی به همان موقعیتی ببرند که بیشتر از هر چیز او را مضطرب می کرد و توجهی به عذاب و یا مقاومتش نکنند و آن قدر او را در آن موقعیت نگاه دارند که آرام شود. غرقه سازی به ندرت در مورد کودکان و جوانان نتیجه می دهد. یکی به دلیل مسائل اخلاقی و دیگری به دلیل دست یابی بسیار سخت به آن. کودکی که واقعا از چیزی بترسد در صورتی که مجبور به رویارویی با عامل اضطراب خود شود مقاومت شدیدی از خود نشان میدهد. این امر تداوم موقعیت را نه تنها از لحاظ فیزیکی مشکل می سازد، بلکه همچنین کودکان و بزرگسالان درگیر ماجرا را بسیار معذب می کند.
 
منبع: مشاوره و حمایت از کودکان در برابر ناملایمات، سونیا شارپ و هلن کاوی، ترجمه: دکتر سوسن آقاجانبگلو، صص107-104، نشر ورجاوند، تهران، چاپ دهم، 1391